Sufinama

حکایت 11 - در اخلاق درویشان - گلستان سعدی

سعدی شیرازی

حکایت 11 - در اخلاق درویشان - گلستان سعدی

سعدی شیرازی

MORE BYسعدی شیرازی

    در جامع بعلبک وقتی کلمه ای همی‌گفتم به طریق وعظ با جماعتی افسرده دل مرده ره از عالم صورت به عالم معنی نبرده دیدم که نفسم در نمی‌گیرد و آتشم در هیزم تر اثر نمی‌کند دریغ آمدم تربیت ستوران و آینه داری در محلت کوران و لیکن در معنی باز بود و سلسله سخن دراز در معانی این آیت که

    و نَحن اَقرَبُ الیه مِنْ حَبل الورید

    سخن به جایی رسانیده که گفتم

    دوست نزدیکتر از من به من است

    وین عجب تر که من از وی دورم

    چه کنم با که توان گفت که او

    در کنار من و من مهجورم

    من از شراب این سخن مست و فضاله قدح در دست که رونده‌ای بر کنار مجلس گذر کرد و دور آخر درو اثر کرد و نعره‌ای زد که دیگران به موافقت او در خروش آمدند و خامان مجلس به جوش. گفتم ای سبحان الله دوران با خبر در حضور و نزدیکان بی بصر دور

    فهم سخن چون نکند مدعی

    قوت طبع از متکلم مجوی

    فسحت میدان ارادت بیار

    تا بزند مرد سخنگوی گوی

    Additional information available

    Click on the INTERESTING button to view additional information associated with this sher.

    OKAY

    About this sher

    Lorem ipsum dolor sit amet, consectetur adipiscing elit. Morbi volutpat porttitor tortor, varius dignissim.

    Close

    rare Unpublished content

    This ghazal contains ashaar not published in the public domain. These are marked by a red line on the left.

    OKAY

    Jashn-e-Rekhta | 8-9-10 December 2023 - Major Dhyan Chand National Stadium, Near India Gate - New Delhi

    GET YOUR PASS
    بولیے