Sufinama

حکایت 18 - در سیرت پادشاہان - گلستان سعدی

سعدی شیرازی

حکایت 18 - در سیرت پادشاہان - گلستان سعدی

سعدی شیرازی

MORE BYسعدی شیرازی

    ملک زاده ای گنج فراوان از پدر میراث یافت دست کرم بر گشاد و داد سخاوت بداد و نعمت بی دریغ بر سپاه و رعیت بریخت

    نیاساید مشام از طبله عود

    بر آتش نه که چون عنبر ببوید

    بزرگی بایدت بخشندگی کن

    که دانه تا نیفشانی نروید

    یکی از جلسای بی تدبیر نصیحتش آغاز کرد که ملوک پیشین مرین نعمت را به سعی اندوخته‌اند و برای مصلحتی نهاده دست ازین حرکت کوتاه کن که واقعه‌ها در پیش است و دشمنان از پس، نباید که وقت حاجت فرومانی.

    اگر گنجی کنی بر عامیان بخش

    رسد هر کدخدایی را به رنجی

    چرا نستانی از هر یک جوی سیم

    که گرد آید ترا هر وقت گنجی

    ملک روی از این سخن به هم آورد و مرو را زجر فرمود و گفت مرا خداوند تعالی مالک این مملکت گردانیده است تا به خورم و ببخشم نه پاسبان که نگاه دارم

    قارون هلاک شد که چهل خانه گنج داشت

    نوشین روان نمرد که نام نکو گذاشت

    Additional information available

    Click on the INTERESTING button to view additional information associated with this sher.

    OKAY

    About this sher

    Lorem ipsum dolor sit amet, consectetur adipiscing elit. Morbi volutpat porttitor tortor, varius dignissim.

    Close

    rare Unpublished content

    This ghazal contains ashaar not published in the public domain. These are marked by a red line on the left.

    OKAY

    Jashn-e-Rekhta | 8-9-10 December 2023 - Major Dhyan Chand National Stadium, Near India Gate - New Delhi

    GET YOUR PASS
    بولیے