منم از حسنِ او مستم نمی دانم کجا رفتم
منم از حسنِ او مستم نمی دانم کجا رفتم
چوں با او آشنا گشتم نمی دانم کجا رفتم
بخود چوں یافتم او را نمی دانم کجا رفتم
چو قطرہ محوِ دریا ام نمی دانم کجا رفتم
زیادِ خود فراموشی بذوقِ آئینہ بینی
بہر رنگی تماشہ ام نمی دانم کجا رفتم
رہا نید از مئے بیہودہ یکدم خود پرستی را
بہر سو روئے او بینم نمی دانم کجا رفتم
مرا شد افتخار حاصل بعالم از طفیل او
چو رازش آشنا گشتم نمی دانم کجا رفتم
من و تو از میاں برخواست جز مرکزؔ نہ باقی ماند
زہر خطے یگانہ ام نمی دانم کجا رفتم
یگانہ بودئی مرکزؔ ز خود بینی دریں عالم
زبیچونی خدا گشتم نمی دانم کجا رفتم
Additional information available
Click on the INTERESTING button to view additional information associated with this sher.
About this sher
Lorem ipsum dolor sit amet, consectetur adipiscing elit. Morbi volutpat porttitor tortor, varius dignissim.
rare Unpublished content
This ghazal contains ashaar not published in the public domain. These are marked by a red line on the left.