Sufinama

حکایت 36 - در سیرت پادشاہان - گلستان سعدی

سعدی شیرازی

حکایت 36 - در سیرت پادشاہان - گلستان سعدی

سعدی شیرازی

MORE BYسعدی شیرازی

    دو برادر یکی خدمت سلطان کردی و دیگر به زور بازو نان خوردی باری این توانگر گفت درویش را که چرا خدمت نکنی تا از مشقت کار کردن برهی گفت تو چرا کار نکنی تا از مذلّت خدمت رهایی یابی که خردمندان گفته‌اند نان خود خوردن و نشستن به که کمر شمشیر زرّین به خدمت بستن.

    به دست آهن تفته کردن خمیر

    به از دست بر سینه پیش امیر

    عمر گرانمایه در این صرف شد

    تا چه خورم صیف و چه پوشم شتا

    ای شکم خیره به تایی بساز

    تا نکنی پشت به خدمت دو تا

    Additional information available

    Click on the INTERESTING button to view additional information associated with this sher.

    OKAY

    About this sher

    Lorem ipsum dolor sit amet, consectetur adipiscing elit. Morbi volutpat porttitor tortor, varius dignissim.

    Close

    rare Unpublished content

    This ghazal contains ashaar not published in the public domain. These are marked by a red line on the left.

    OKAY

    Jashn-e-Rekhta | 8-9-10 December 2023 - Major Dhyan Chand National Stadium, Near India Gate - New Delhi

    GET YOUR PASS
    بولیے