Sufinama

حکایت 40 - در سیرت پادشاہان - گلستان سعدی

سعدی شیرازی

حکایت 40 - در سیرت پادشاہان - گلستان سعدی

سعدی شیرازی

MORE BYسعدی شیرازی

    یکی را از ملوک کنیزکی چینی آوردند خواست تا در حالت مستی با وی جمع آید کنیزک ممانعت کرد ملک در خشم رفت و مرو را به سیاهی بخشید که لب زبرینش از پره بینی در گذشته بود و زیرینش به گریبان فرو هشته. هیکلی که صخرالجن از طلعتش برمیدی و عین القطر از بغلش بگندیدی. چنان که ظریفان گفته‌اند

    آنگه بغلی نعوذ بالله

    مردار به آفتاب مرداد

    گفت اگر در مفاوضه او شبی تأخیر کردی چه شدی که من او را افزون از قیمت کنیزک دلداری کردمی گفت ای خداوند روی زمین نشنیده‌ای

    ملحد گرسنه در خانه خالی بر خوان

    عقل باور نکند کز رمضان اندیشد

    هرگز آن را به دوستی مپسند

    که رود جای ناپسندیده

    Additional information available

    Click on the INTERESTING button to view additional information associated with this sher.

    OKAY

    About this sher

    Lorem ipsum dolor sit amet, consectetur adipiscing elit. Morbi volutpat porttitor tortor, varius dignissim.

    Close

    rare Unpublished content

    This ghazal contains ashaar not published in the public domain. These are marked by a red line on the left.

    OKAY

    Jashn-e-Rekhta | 8-9-10 December 2023 - Major Dhyan Chand National Stadium, Near India Gate - New Delhi

    GET YOUR PASS
    بولیے