Sufinama

حکایت 5 - در اخلاق درویشان - گلستان سعدی

سعدی شیرازی

حکایت 5 - در اخلاق درویشان - گلستان سعدی

سعدی شیرازی

MORE BYسعدی شیرازی

    تنی چند از روندگان متفق سیاحت بودند و شریک رنج و راحت خواستم تا مرافقت کنم موافقت نکردند گفتم این از کرم اخلاق بزرگان بدیع است روی از مصاحبت مسکینان تافتن و فایده و برکت دریغ داشتن که من در نفس خویش این قدرت و سرعت می‌شناسم که در خدمت مردان یار شاطر باشم نه بار خاطر .

    چه دانند مردم که در خانه کیست

    نویسنده داند که در نامه چیست

    صورت حال عارفان دلق است

    این قدر بس چو روی در خلق است

    در قژا کند مرد باید بود

    بر مخنث سلاح جنگ چه سود

    ابریق رفیق برداشت که به طهارت می‌رود و به غارت میرفت. چندانکه از نظر درویشان غایب شد به برجی برفت و درجی بدزدید تا روز روشن شد آن تاریک مبلغی راه رفته بود و رفیقان بی گناه خفته بامدادان همه را به قلعه در آوردند و بزدند و بزندان کردند از آن تاریخ ترک صحبت گفتیم و طریق عزلت گرفتیم

    والسَّلامَةُ فی الوَحْده

    شنیدستی که گاوی در علف خوار

    بیالاید همه گاوان ده را

    به یک ناتراشیده در مجلسی

    برنجد دل هوشمندان بسی

    اگر برکه ای پر کنند از گلاب

    سگی در وی افتد کند منجلاب

    Additional information available

    Click on the INTERESTING button to view additional information associated with this sher.

    OKAY

    About this sher

    Lorem ipsum dolor sit amet, consectetur adipiscing elit. Morbi volutpat porttitor tortor, varius dignissim.

    Close

    rare Unpublished content

    This ghazal contains ashaar not published in the public domain. These are marked by a red line on the left.

    OKAY

    Jashn-e-Rekhta | 8-9-10 December 2023 - Major Dhyan Chand National Stadium, Near India Gate - New Delhi

    GET YOUR PASS
    بولیے